متون

لغت نامه دهخدا

متون. [ م ُ ] ( ع اِ ) ج ِ متن. رجوع به متن شود.
متون. [ م ُ ] ( ع مص ) جای گرفتن و اقامت کردن. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ معین

(مُ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ متن .

فرهنگ عمید

= متن

فرهنگ فارسی

جمع متن
( اسم ) جمع متن : متون ادبی .
جای گرفتن و اقامت

ویکی واژه

جِ متن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال راز فال راز فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال ماهجونگ فال ماهجونگ