ماکر. [ ک ِ ] ( ع ص ) فریبنده و بدسگال. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). اسم فاعل است از مکر. خدعه کننده. ج ، ماکرون ، مَکَرَة. ( از اقرب الموارد ). فریبنده و مکرکننده و بدسگال و خدعه کننده. ج ، ماکرون. ( ناظم الاطباء ). صاحب مکر. حیله گر. چاره گر. ج ، ماکرین ، ماکرون. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : چون وزیر ماکر بداعتقاد دین عیسی را بدل کرد از فساد.( مثنوی ).زین سبب بد کاهل محنت شاکرند اهل نعمت طاغیند و ماکرند.( مثنوی ).|| ستور مویز بار کرده یا کاروان شتر که غله کشانند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). خر مویز بار کرده. ( از اقرب الموارد ). ماکر. [ ک ِ ] ( اِ ) به معنی پس فردا باشد که برادر کوچک فردا است. ( برهان ) ( آنندراج ). پس فردا و روز پس از فردا. ( ناظم الاطباء ). هزوارش ، مگر ، ماگر ، پهلوی ، پس فرتاک ( پس فردا ). ( حاشیه برهان چ معین ). || روز پس از روز آینده. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ معین
(کِ ) [ ع . ] (ص . ) فریبنده ، مکرکننده .
فرهنگ عمید
مکرکننده، فریب دهنده، فریبنده.
فرهنگ فارسی
مکرکننده، فریب دهنده، فریبنده ( اسم ) مکر کننده فریبنده جمع : ماکرین : زین سبب بد کاهل محنت شاکرند اهل نعمت طاغیند و ماکرند . ( مثنوی . نیک. ۱۷۱ : ۳ ) پس فردا