لغت نامه دهخدا
به گرمی بدیشان یکی بانگ زد
کز آن بانگ تب لرزه بر مانگ زد.عنصری ( از انجمن آرا ).نتابد پیش مهر روی او مانگ
که از شش دانگ حسن اوست یک دانگ.؟.مه آتش پرستی ته دیم ور قدیمه
بهاره ، بهشته ، مهر و مانگه ، نه دیمه .رضا قلیخان هدایت ( انجمن آرا ذیل دیم ).وی مانگ قسم یه چنی برزه
ماچ دوس کردن و ترس و لرزه .( ترانه کردی ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).|| به معنی آفتاب هم به نظر آمده است و به معنی اول اصح است. ( برهان ). خورشید. ( ناظم الاطباء ).