لپان

لغت نامه دهخدا

لپان. [ ل ِ ] ( ص ) مضی ٔ. فروزان چون آینه و تیغ و غیره. ( لغت نامه اسدی ). درخشنده و تابنده و به این معنی بجای حرف ثانی با «ی » حطی هم آمده است یعنی لیان. ( برهان ). و شعر ذیل فرخی را بعض لغت نامه ها برای لیان بشاهد آورده اند :
گردون ز برق تیغ چو آتش لپان لپان
کوه از غریو کوس چو کشتی نوان نوان.فرخی.

فرهنگ معین

(لِ ) (ص . ) درخشان ، درخشنده .

فرهنگ فارسی

( صفت ) درخشان درخشنده : گردون ز برق تیغ چو آتش لپان لپان کوه از غریو کوس چو کشتی نوان نوان . ( فرخی . چا. د .۳۲ )

ویکی واژه

درخشان، درخشنده.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال پی ام سی فال پی ام سی فال فنجان فال فنجان فال تاروت فال تاروت