لحق

لغت نامه دهخدا

لحق. [ ل َ ح َ ] ( ع اِ ) جایی ازرودبار که چون خشک شود تخم در آن کارند. ج ، الحاق. || آنچه به اول خود ملحق گردد. ( منتهی الارب ). آنچه به سابق خود ملحق شود. آنچه به دنباله چیزی پیوسته باشد. ( منتخب اللغات ). || انجیر و خرما که سپس نخستین رسد. ( منتهی الارب ). انجیر و خرما که بعد انجیر و خرمای اول رسد. ( منتخب اللغات ).
لحق. [ ل َ ]( ع مص ) لحاق. رسیدن. ( منتهی الارب ). الحاق. ادراک.

فرهنگ معین

(لَ حَ ) [ ع . ] (مص م . ) رسیدن ، الحاق ، آوردن .

فرهنگ فارسی

( مصدر ) رسیدن الحاق آوردن .
لحاق . رسیدن

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] ریشه کلمه:
حقق (۲۸۷ بار)ل (۳۸۴۲ بار)

ویکی واژه

رسیدن، الحاق، آوردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال اعداد فال اعداد فال قهوه فال قهوه فال زندگی فال زندگی فال نخود فال نخود