لت خوردن

لغت نامه دهخدا

لت خوردن. [ ل َ خوَرْ / خُرْ دَ ] ( مص مرکب ) سیلی و چک خوردن. کوفته شدن به لگد. ( آنندراج ). || ضعیف و لاغر شدن. هزال مفرط پیدا کردن.
- لت خوردن بچه شیرخوار یا مریض ؛ بواسطه نرسیدن شیر یا غذا ضعیف شدن. به علت کم شیری مادر یا دایه ضعیف شدن طفل : از دیر و زود شیردادن بچه لت میخورد، ضعیف میشود. چون به بچه شیر بموقع ندهند یا کم دهند بچه لت میخورد، ضعیف و لاغر میشود: دو وعده که شیر بچه پس افتاد بچه لت میخورد، ضعیف و لاغر میشود.
- لت خوردن باغ یا درختان باغ ؛ برای نرسیدن آب در موقع خود، پژمردن آن.
- لت خوردن کار ؛ برهم شدن کار :
دل گر از سینه رودکار غم از وی مطلب
لت خورد کار چو کاسب ز دکان برخیزد.ملاطغرا.- لت خوردن مهره ؛ مضروب شدن آن. زده شدن مهره :
لت خورد ز خال سپهش مهره گردون
نقش مه و خورشید در این پرده چه باشد.ملاطغرا.

فرهنگ معین

( ~ . خُ دَ ) (مص ل . ) ۱ - سیلی خوردن . ۲ - زبون گشتن .

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱- سیلی خوردن تپانچه خوردن : تاجران همرنجه از لت خوردن تجار قند زینسبب بازار ها شد بسته زین آزار چند . ( بهار ۲ ) ۱۱٠۱ : ۲- زبون گشتن توسری خوردن . ۳- ضعیف و لاغر شدن ( کودک و غیره ) . یا لت خوردن باغ ( درخت و غیره ). پژمردن آن سبب نرسیدن آب بموقع . یا لت خوردن کار . درهمشدن کار آشفته شدن آن . یا لت خوردن مهره . زده شدن مهره مضروب شدن آن . یا لت خوردن بکسی . ضرر رسیدن باو .

ویکی واژه

سیلی خوردن.
زبون گشتن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال زندگی فال زندگی فال پی ام سی فال پی ام سی فال میلادی فال میلادی