لغت نامه دهخدا
( قمرة ) قمرة. [ ق َ م ِ رَ ] ( ع ص ) شب که در آن قمر باشد. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).
قمرة. [ ق ُ رَ ] ( ع اِ ) رنگی است مایل بسبزی یا سپیدی یا اندک تیرگی. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || ماه در شب سوم. ( اقرب الموارد ).
قمره. [ ق َ رَ ] ( از ع، اِ ) قمارخانه:
دستخون است در این قمره خاکی که منم
آه اگر ششدره دور قمر بگشائید.خاقانی.|| قمار. ( غیاث اللغات ). || نام هریک از اطاقهای کشتی. ( یادداشت مؤلف ).