قصیل

لغت نامه دهخدا

قصیل. [ ق َ ] ( ع اِ )آنچه سبز بریده شود از کشت. ( منتهی الارب ). علف جو که سبز بریده شود برای چارپایان ، و آن را قصیل نامند زیرا که از سستی به زودی بریده و قطع میشود، و فقیهان زرع را قبل از ادراک قصیل نامند به طور مجاز. ( اقرب الموارد از المعرب ). عوام ، در قم و اطراف آن را خصیل گویند. || جماعت و گروه. ( منتهی الارب ).

فرهنگ معین

(قَ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - هرآنچه از کشت مانند بوتة جو که سبز آن درو شود برای خوراک چهارپایان . ۲ - جماعت ، گروه .

فرهنگ عمید

۱. بوتۀ جو نارس که درو کنند و به چهارپایان دهند.
۲. آنچه از کشت سبز بریده می شود.

فرهنگ فارسی

آنچه سبزبریده شودازکشت، خوید، بوته جوکه پیش ازرسیدن دروشودوبه چهارپایان دهند
اسم ) ۱ - آنچه سبز بریده شود از کشت خوید ۲ - بوته جو نارس که خوراک چارپایان است ۳ - جماعت گروه .

ویکی واژه

هرآنچه از کشت مانند بوتة جو که سبز آن درو شود برای خوراک چهارپایان.
جماعت، گروه.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم