قرناق

لغت نامه دهخدا

قرناق. [ ق ُ ] ( ترکی ، اِ ) خدمتکار. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). رجوع به قرنق شود.

فرهنگ معین

(قُ یا قِ ) [ تر. ] (اِ. ) خدمتکار، کنیزک . ج . (به سیاق فارسی ) قرناقان .

فرهنگ عمید

۱. خدمت کار، کنیز.
۲. مَحرم.

ویکی واژه

(به سیاق فارسی)
خدمتکار، کنیزک.
قرناقان.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
حق الزحمه
حق الزحمه
عزیز
عزیز
استفاده
استفاده
تک پر
تک پر