قبا کردن

لغت نامه دهخدا

قبا کردن. [ ق َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) پیراهن قبا کردن ؛ پیرهن چاک کردن. ( ناظم الاطباء ) :
پیراهنی که آید از او بوی یوسفم
ترسم برادران غیورش قبا کنند.حافظ.سروبالای من آنگه که درآید بسماع
چه محل جامه جان را که قبا نتوان کرد.حافظ. || جامه پوشاندن :
در آفتاب قیامت نمی کشی آزار
اگر برهنه تنی را قبا توانی کرد.میرزا سعید ( از آنندراج ).

فرهنگ معین

( ~ . کَ دَ ) [ ع - فا. ] (مص م . ) بریدن ، چاک دادن .

فرهنگ فارسی

پیراهن ( پیرهن ) ( را ) قباکردن . ( مصدر ) چاک کردن پیراهن .

ویکی واژه

بریدن، چاک دادن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شمع فال شمع فال تک نیت فال تک نیت فال ورق فال ورق فال نوستراداموس فال نوستراداموس