فس فس. [ ف ِ ف ِ ] ( ق ) در تداول عوام ، به کندی و به تأنی ، مانند: مس مس. ( از فرهنگ فارسی معین ). || ( اِ ) سخن آهسته. || ساس. || ( اِ صوت ) آواز آهسته. ( ناظم الاطباء ). نام آواز بینی گرفته از زکام و جز آن. ( یادداشت بخط مؤلف ).
فرهنگ معین
(فِ سْ فِ ) (ق . ) (عا. ) به کُندی ، آرام آرام .
فرهنگ فارسی
بکندی بتائ نی .
ویکی واژه
فسفس مترادف خسخس؛ صدایی که از سینه ناخوش بویژه آنکه دچار عواض درد سینه یا سرماخوردگی باشد. (عامیانه): به کُندی، آرام آرام کاری را انجام دادن، ترجیحاً خنگ.