فته
( فتة ) فتة. [ ف ِ ت َ ] ( ع اِ ) سبو. ج ، فتون. ( منتهی الارب ). لام الفعل آن به تاء بدل شده است. ( اقرب الموارد ). || ثمر تازه شبیه به حبةالخضرا. ( فهرست مخزن الادویه ).
فتة. [ ف َت ْ ت َ / ف ُت ْ ت َ ] ( ع اِ ) پشکل خشک ریزه یا سوخته ریزه که زیر چخماق نهند تا آتش به وی درگیرد. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || یک توده از خرما. ( اقرب الموارد ). یک لخت از خرما. ( منتهی الارب ).
(فَ تِ ) (اِ. ) = پته : جواز، پروانه .
سند، نوشته.
( اسم ) جواز پروانه .
پشکل خشک ریزه یا سوخته ریزه که زیر چخماق نهند تا آتش بوی درگیرد .
پته: جواز، پروانه.