غیو. [ وْ ] ( اِ ) آواز و صدای بلند. ( فرهنگ جهانگیری ). آواز و صدای بلند و رسا. ( برهان قاطع ). مخفف غریو است و غو نیز گویند. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). غیه. ( برهان قاطع ). خروش : یکی از جای برجستم چنان شیر بیابانی و غیوی برزدم چون شیر بر روباه درغانی.ابوالعباسی.بسحرگاهان ناگاهان آواز کلنگ راست چون غیو کشد صفدر در کردوس.منوچهری ( از انجمن آرا ) ( آنندراج ).صدمت صور و غیو تو گه جنگ هر دو همره چو رنگ با ارتنگ.سنایی ( از فرهنگ جهانگیری ) ( نظام ).