غدیره

لغت نامه دهخدا

( غدیرة ) غدیرة. [ غ َ رَ ] ( ع اِ ) پاره ای ازگیاه. ج ، غُدران. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( آنندراج ). || گیسوی بافته. ج ، غدائر. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( آنندراج ). موی سر زنان. ( دهار ) ( مهذب الاسماء ). ذؤابه. لیث گوید هر عقیصه غدیره است و غدیرتان دو ذؤابه است که به سینه می افتند. و گفته اند غدائر برای زنان است و بافته ، و ضفائر برای مردان است. ( تاج العروس ). رجوع به عقاص شود. || نوعی از آش که به شیر و آرد ترتیب دهند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). حلیب یغلی و یذر علیه دقیق حتی یختلط ثم یساط فیلعق لعقاً، تقول «الا من فی العیشة الرغیدة اطیب من البرنی بالرغیدة». ( اقرب الموارد ). || ( ص ) ناقه ای که شبان آن را پس گذاشته باشد.( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( آنندراج ). || شتر و گوسپند پس مانده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

فرهنگ معین

(غَ رِ ) [ ع . غدیرة ] (اِ. ) گیسوی بافته .

فرهنگ اسم ها

اسم: غدیره (دختر) (عربی) (طبیعت) (تلفظ: qadire) (فارسی: غَديره) (انگلیسی: ghadire)
معنی: گیسوی بافته شده، گیسوی بافته و آویخته، قسمتی از گیاه

ویکی واژه

غدیرة
گیسوی بافته.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال اوراکل فال اوراکل فال سنجش فال سنجش فال احساس فال احساس