علنی

لغت نامه دهخدا

علنی. [ ع َ ل َ ] ( از ع ، ص نسبی ، ق ) مأخوذ از عربی ِ عَلِن. عَلَن. آشکارا. آشکار. علناً.
- علنی شدن ؛ ظاهر شدن. فاش شدن. آشکار شدن. رجوع به علنی شود.
- علنی کردن ؛ ظاهر کردن. فاش کردن. اظهار کردن. آشکار کردن. رجوع به علنی شود.

فرهنگ معین

(عَ لَ ) [ ع - فا. ] ۱ - (ص نسب . ) آشکارا، هویدا. ۲ - (ق . ) به طور آشکارا.

فرهنگ عمید

۱. آشکارا، هویدا.
۲. (قید ) = علناً
* علنی شدن: (مصدر لازم ) آشکار شدن.
* علنی کردن: (مصدر متعدی ) آشکار کردن.

فرهنگ فارسی

۱ - ( صفت ) آشکارا هویدا جلسه علنی ۲ - به طور آشکارا : علنی مخالفت میکند .

ویکی واژه

آشکارا، هویدا.
به طور آشکارا.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال جذب فال جذب فال میلادی فال میلادی فال درخت فال درخت