عقاقیر

لغت نامه دهخدا

عقاقیر. [ ع َ ] ( ع اِ ) ج ِ عَقّار. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). اسم جنس ادویه است. ( تحفه حکیم مؤمن ) ( مخزن الادویه ). هر گیاه که بدان تداوی کنند. مفردات طب. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). ادویه که از قسم بیخ نباتات است. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). دواهای نباتی. گیاهان داروئی. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به عَقّار شود : آن طبیبان را داروها و عقاقیرهاست که از هندوستان و از هر جا آرند. ( تاریخ بیهقی ).
گهی الوان احوال عقاقیر
که چه گرم است از آن چه خشک و چه تر.ناصرخسرو.هر عقاقیر که داروکده بابل راست
حاضرآرید و بها بدره زر باز دهید.خاقانی.نه پیش من دواوین است و دفتر
نه عیسی را عقاقیر است و هاون.خاقانی.ازین و آن دوا مطلب چون مسیح هست
زیرا اجل گیاست عقاقیر این و آن.خاقانی.از این دو عقاقیر صحرای دلها
در این هفت دکان گیائی نیابی.خاقانی.هر چه بدان ماند از ظروف و اوانی و...عقاقیر و اخلاط و توابل که هر چیز از آن از عالمی به عالمی می برند. ( ترجمه محاسن اصفهان ، در وصف بازار اصفهان ). بر آن کوه عقاقیر بسیار است از اطراف اهل فارس بدان کوه آینده و عقاقیر چینند و جمع کنند. ( تاریخ قم ص 87 ). آنچه اجناس که متعلق به شربتخانه است که تحویل او شود، ظروف طلا و نقره و... شکر و قند و عقاقیر و قهوه و... ( تذکرة الملوک چ دبیرسیاقی ص 33 ). || حدید جدید العقاقیر؛ آهن اصل و نیکو. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || ج ِ عِقّیر. ( ناظم الاطباء ). رجوع به عقّیر شود.

فرهنگ معین

(عَ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ عقار، داروها، گیاهان دارویی .

فرهنگ عمید

= عقّار

فرهنگ فارسی

دواها، داروها، گیاهان دارویی
( اسم ) جمع عقار داروهای نباتی گیاهان دارویی .

ویکی واژه

جِ عقار؛ داروها، گیاهان دارویی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال تاروت فال تاروت فال قهوه فال قهوه فال تاروت فال تاروت