لغت نامه دهخدا
عشری. [ ع ُ ری ی / ری ] ( از ع ، ص نسبی ) قابل زکات. ( ناظم الاطباء ). منسوب به عُشر در معنی فقهی : و اندر عراق هیچ ناحیت نیست عشری مگر بصره. ( حدود العالم ).
عشری. [ ع ُ ش َ ری ی ] ( ع ص نسبی ) منسوب به عُشَر: لبن عشری ؛ شیر شترانی که از درخت عشر چرا کرده باشند. ( از اقرب الموارد ). و رجوع به عُشَر شود.