عاقلانه
عاقلانه. [ ق ِ ن َ / ن ِ ] ( ص نسبی ، ق مرکب ) خردمندانه. زیرکانه. ( ناظم الاطباء ). بمانند عاقلان. عاقل وار : دیوانه... آغاز سخن عاقلانه کرد چنانکه مردم را گمان افتاد که وی بهتر گشت از دیوانگی. ( نوروزنامه ).
(ق نِ ) [ ع - فا. ] (ق مر. ) از روی عقل ، به شیوة عاقلان .
خردمندانه، همچون عاقلان، مانند عاقلان.
همچون عاقلان خردمندانه : دیوانه ... آغاز سخن عاقلانه کرد چنان که مردم را گمان افتاد که وی بهتر گشت از دیوانگی .
از روی عقل، به شیوة عاقلان.