عاشر

لغت نامه دهخدا

عاشر. [ ش ِ ] ( ع ص ) ده یک گیرنده. ( منتهی الارب )( آنندراج ). || آنکه بر راه گمارند که از اموال بازرگانان صدقه گیرد. ( تعریفات ). در شرع عاشر کسی را گویند که امام او را برای گرفتن عشر از تجار مأمور طرق و شوارع کرده تا وجه مأخوذه از آنها را هزینه امنیت راهها و جاده ها کنند. ( کشاف اصطلاحات الفنون ). || دهم. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

فرهنگ معین

(ش ) ۱ - (اِفا. ) ده یک گیرنده . ۲ - (ص . ) دهم ، دهمین .

فرهنگ عمید

دهم، دهمین.

فرهنگ فارسی

ده یک گیرنده، دهم، دهمین
۱ - ( اسم ) ده یک گیرنده . ۲ - دهم دهمین .

ویکی واژه

ده یک گیرنده.
دهم، دهمین.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال ای چینگ فال ای چینگ فال جذب فال جذب