ضایعات

لغت نامه دهخدا

ضایعات. [ ی ِ ] ( ع اِ ) ج ِ ضایعة.

فرهنگ عمید

= ضایع

فرهنگ فارسی

( اسم ) مونث ضایع ۱ - از دست رفته تلف شده . ۲ - فاسد گشته تباه شده جمع ضایعات .

فرهنگستان زبان و ادب

{scrap} [مهندسی محیط زیست و انرژی] دورریزهای حاصل از فرایندهای تولید
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال تاروت فال تاروت فال احساس فال احساس فال احساس فال احساس