صفوی

لغت نامه دهخدا

صفوی. [ ص َ ف َ وی ی ] ( ص نسبی ) منسوب به شیخ صفی الدین اردبیلی. کسی که نسب وی به شیخ صفی می رسد. رجوع به صفی الدین اردبیلی و صفویه شود.

فرهنگ عمید

کسی که نسبش به شیخ صفی می رسد.

فرهنگ فارسی

رحیم زاده نویسنده و فاضل ایرانی ( ف. ۱۳۳۸ ه.ش ./ ۱۳۷۹ ه.ق . ). وی در مشهد تولد یافت و تحصیلات ابتدایی خود را در محضر استادان در فنون مختلف در آن شهر شروع کرد سپس بتهران آمد و وارد جریانات سیاسی شد و ضمنا بتکمیل معلومات خود پرداخت و علاوه برزبان فرانسوی که در خراسان آموخته بود زبانهای انگلیسی و ترکی را نیز در تهران فرا گرفت و تا پایان عمر دست از مطالعه بر نداشت و مخصوصا در تاریخ و جغرافیا به تتبع می پرداخت . از آثار اوست : کتابی بنام [ جغرافیای اقتصادی ایران ] و رمانی بنام [ شهربانو ] .
( صفت ) منسوب به صفی الدین اردبیلی هریک از افراد خاندان صفی الدین اردبیلی جمع : صفیون صفویین ( بسیاق عربی ) صفویان ( بسیاق فارسی ) .

ویکی واژه

شاه اسماعیل صفوی، شاه عباس صفوی دو پادشاه مقتدر دودمان صفویان. صفوی احتمالا در زبان آذری باید به‌شکل صفبی قابل تلفظ بوده و مفهومی مانند به هر صف یکی را داشته‌است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شمع فال شمع فال فرشتگان فال فرشتگان فال احساس فال احساس فال تاروت فال تاروت