شوایب

لغت نامه دهخدا

شوایب. [ ش َ ی ِ ] ( ع اِ ) شوائب. ج ِ شائبة. آلودگیها : و کار آن ملک را از شوایب کدورات صافی گردانید. ( جهانگشای جوینی ). و جانبین از شوایب خلاف صافی ، خراسان از طغات و عدات پاک گشت. ( جهانگشای جوینی ). و رجوع به شوائب و شائبة شود.

فرهنگ معین

(شَ یِ ) [ ع . شوائب ] (اِ. ) جِ شایبه .

فرهنگ عمید

= شائبه

فرهنگ فارسی

جمع شائبه
( اسم ) ۱ - ( اسم ) مونث شایب . ۲ - ( اسم ) عیب وصمت . ۳ - شک گمان جمع : شوایب ( شوائب ) .

ویکی واژه

شوائب
جِ شایبه.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال کارت فال کارت فال ارمنی فال ارمنی فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال پی ام سی فال پی ام سی