شهرنشین

لغت نامه دهخدا

شهرنشین. [ ش َ ن ِ ] ( نف مرکب ) مقابل ده نشین. مدنی. متمدن. حضری. دهقان. شهرگان. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

مقابل ده نشین شهرگان مدنی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال تاروت فال تاروت فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال قهوه فال قهوه