شخیص
شخیص. [ ش َ ] ( اِ ) اسم فارسی عصفوری است کوچک و خوش آواز.( فهرست مخزن الادویه ). شاید مصحف شخش و شخیش باشد.
شخیص. [ ش َ ] ( ع ص ) تناور. ( از منتهی الارب ). جسیم.( اقرب الموارد ). بزرگ کالبد. ( مهذب الاسماء ). || مهتر. ( منتهی الارب ). آقا. ( از اقرب الموارد ).
- شخص شخیص ؛ سرکار عالی.
|| سخن درشت. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
(شَ ) [ ع . ] (ص . ) ۱ - تنومند. ۲ - بزرگوار ارجمند.
۱. بزرگ، مهتر.
۲. بزرگوار: شخص شخیص.
مردبزرگ جثه، تنومند، جسیم، بزرگ، مهتر، بزرگوار
( صفت ) ۱ - بزرگ جثه تنومند تناور . ۲ - بزرگ ارجمند : شخص شخیص .
تنومند.
بزرگوار ارجمند.