شاه سوار. [ س َ ] ( اِ مرکب ) شهسوار. کسی که در سواری اسب و غیر آن ماهر است.( فرهنگ نظام ). شهسوار و فارس و راکب بزرگوار و باعظمت. ( ناظم الاطباء ). فرد ممتاز در سواری : ای شاه سوار ملک هستی سلطان خرد به چیره دستی.نظامی.کین شاه سوار شیرپیکر روی عربست و پشت لشکر.نظامی.بدامن کوهی خواهی رسید شاه سواری ترا پیش خواهد آمد. ( انیس الطالبین ص 28 ).
فرهنگ معین
(سَ ) (اِمر. ) ۱ - سوار دلاور و چالاک . ۲ - اسب شاه .
فرهنگ عمید
سوار دلاور و چالاک و ماهر در سواری اسب.
فرهنگ فارسی
۱ - سوار دلاور . ۲ - بهادر پهلوان جنگجو . ۳ - مرکب شاه مرکوب شاه .