لغت نامه دهخدا
سیامک. [ م َ ] ( اِخ ) نام پسر کیومرث. ( برهان ) ( از آنندراج ) ( غیاث ) :
سیامک بدش نام فرخنده بود
کیومرث را دل بدو زنده بود.فردوسی.
سیامک. [ م َ ] ( اِخ ) نام یکی از پهلوانان توران که در جنگ دوازده رخ بدست گرازه ایرانی کشته شد. ( برهان ) :
گرازه بشد با سیامک بجنگ
چو شیر ژیان با دمنده نهنگ.فردوسی.