سرتاپا. [ س َ ] ( اِ مرکب ، ق مرکب ) از سر تا پا. ( آنندراج ). از کله سر تا نوک پا : تا نیاساید ز دوران آسمان چنبری قد اعدای تو سرتاپای چون چنبر سزد.سوزنی.ز سرتاپای این دیرینه گلشن کنم گر گوش داری بر تو روشن.نظامی.نگویم قامتت زیباست یا چشم همه لطفی و سرتاپا جمالی.سعدی.
فرهنگ عمید
۱. سراپا، از سر تا پا. ۲. (قید ) [مجاز] همه، همگی.