سباق

لغت نامه دهخدا

سباق. [ س ِ ] ( ع مص ) پیشی کردن در دویدن. ( اقرب الموارد ) ( آنندراج ) ( غیاث ). پیشی گرفتن. ( دهار ) ( زوزنی ) : و در حلبات فرزانگی و مضمار مردانگی قصب سباق از اکفا و اقران ربوده. ( جهانگشای جوینی ).
هین چرا کردی شتاب اندر سباق
گفت از افراطمهر و اشتیاق.( مثنوی ). || ( اِ ) ماقبل الشی ٔ. || رباط. ( اقرب الموارد ). || نسب و نژاد. ( ناظم الاطباء ). || قید. ( اقرب الموارد ).
- سباقا البازی ؛ دو پای بند باز که از چرم و جز آن باشد. ( منتهی الارب ). قیداه ُ من سیر او غیره. ( اقرب الموارد ).
|| سباق الخیل ؛ دواندن اسب در میدان. ( اقرب الموارد ).
سباق. [ س َب ْ با ] ( ع ص ) سبقت گیرنده. ( اقرب الموارد ): هو سباق غایات ؛ او فراهم آورنده نیزه های سبقت است یعنی بر دیگری سبقت گیرنده است. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). حائز قصبات السبق فی الفضائل و المناقب و المآثر. ( اقرب الموارد ).
سباق. [ س َ ] ( اِخ ) نام وادی است به دهناء. ( معجم البلدان ).

فرهنگ معین

(س ) [ ع . ] (مص ل . ) پیشی گرفتن .

فرهنگ عمید

بسیار پیشی گیرنده، آن که همواره پیشی جوید و پیش افتد.
۱. پیشی گرفتن، پیشی جستن.
۲. اسب دوانی.
۳. (اسم ) هر مسابقه ای که بین دو یا چند تن باشد.
۴. (اسم ) پابند پرندگان شکاری که از چرم یا جنس دیگر است.

فرهنگ فارسی

پیشی گرفتن، پیشی جستن، اسب دوانی
۱ - ( مصدر ) پیشی گرفتن سبقت جستن . ۲ - ( اسم ) مسابقه ای که بین دو یا چند تن صورت گیرد . ۳ - اسب دوانی .
نام وادی است بدهنائ

ویکی واژه

پیشی گرفتن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال جذب فال جذب فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال انگلیسی فال انگلیسی