ساگ

لغت نامه دهخدا

ساگ. ( اِ ) ساج معرب آن است. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). و آن درختی است بزرگ با چوب سیاه و محکم و سنگین و خوشبو و گرانبها، شبیه آبنوس و آن را در بناها و ساختن کشتی و اثاث خانه و تعبیه داروها بکار میبردند. رجوع به ساج شود.

فرهنگ معین

[ معر. ] (اِ. ) نوعی خورشت مانند آش که بیشتر در مازندران متداول است .

فرهنگ عمید

= ساج٢

فرهنگ فارسی

( اسم ) درختی است زیبا از تیره شاه پسند دارای برگهایی پهن کامل متقابل که در سطح تحتانی رگبرگهایش کاملا برجسته و نمایانند . گلهایش منظم و دارای آرایش گرزن و خوراکی است . چوب این درخت بسیار مرغوب و مقاوم است و در ساختمان کشتیها بکار میرود دلب هندی .

ویکی واژه

شماره، ماره
نوعی خورشت مانند آش که بیشتر در مازندران متداول
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم