روه

لغت نامه دهخدا

روه. ( ع مص ) جنبیدن بر روی زمین. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ).
روه. [ رَ ] ( ع مص ) جنبیدن آب بر روی زمین. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).
روه. ( اِ ) سیرت نیک و پارسایی و روهبان مرکب از این است. ( از ناظم الاطباء ) ( برهان ) ( آنندراج ).
روه. ( اِخ ) نام کوهی است در توابع کابل. ( برهان ) ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

نام کوهی است در توابع کابل
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال سنجش فال سنجش فال درخت فال درخت استخاره کن استخاره کن فال لنورماند فال لنورماند