روشناسی

لغت نامه دهخدا

روشناسی. [ ش ِ ] ( حامص مرکب ) حالت و چگونگی روشناس. معروفیت و شهرت. اشتهار. سرشناسی. رجوع به روشناس شود.

فرهنگ معین

( ~. ) (حامص . ) معرفت ، شناخت .

فرهنگ فارسی

معرفت شناخت .
چگونگی روشناس . معروفیت و شهرت

ویکی واژه

معرفت، شناخت.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال تاروت فال تاروت فال اوراکل فال اوراکل فال کارت فال کارت