رنجبر

لغت نامه دهخدا

رنجبر. [ رَ ب َ ] ( نف مرکب ) کارگر. صنعتگر. پیشه ور. اهل صنعت. زحمت کش. ( ناظم الاطباء ). رنج برنده. آنکه رنج برد. محنت کش. رنج بردار. رجوع به رنج بردار شود.

فرهنگ معین

(رَ بَ ) (ص فا. ) ۱ - زحمتکش . ۲ - کارگر.

فرهنگ عمید

۱. زحمت کش.
۲. کارگر.

فرهنگ فارسی

رنج برنده، زحمتکش، کارگر
( صفت ) ۱ - آنکه رنج برد رنج برنده . ۲ - زحمتکش . ۳ - کارگر .

ویکی واژه

زحمتکش.
کارگر.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال فنجان فال فنجان فال ابجد فال ابجد فال پی ام سی فال پی ام سی فال میلادی فال میلادی