نقیا

لغت نامه دهخدا

نقیا. [ ن َ ] ( اِخ )اصفهانی، مشهور به دنگی.از شاعران و لطیفه گویان قرن یازدهم است. او راست:
نگاری را که دل درپرده جان داشت مستورش
چه سان نزدیک غیری می توانم دید از دورش.
نگار کله پز من که دل سراچه اوست
تمام لذت عالم میان پاچه اوست.( از تذکره نصرآبادی ص 430 ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
شب دراز است و قلندر بیدار
شب دراز است و قلندر بیدار
نحوه
نحوه
حلما
حلما
اگزجره
اگزجره