خماری

لغت نامه دهخدا

خماری. [ خ ُ ] ( حامص ) بیماری که از افراط درآشامیدن شراب و جز آن پیدا شود. ( ناظم الاطباء ). || می زدگی. شراب زدگی. ( یادداشت بخط مؤلف ).
خماری. [ خ ُ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان نسربالارخ بخش کدکن شهرستان تربت حیدریه. دارای 208 تن سکنه. آب آن از قنات و محصول آن غلات و چغندر قند و شغل اهالی زراعت و گله داری و قالیچه و کرباس بافی است. راه مالرو می باشد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).

فرهنگ معین

(خُ ) [ ع - فا. ] (حامص . ) ملامت و دردسری که به علت عدم دسترسی فرد معتاد به مواد مخدر بوجود می آید.

فرهنگ فارسی

ملالت و درد سری که از افراط در نوشیدن انواع مشروب ایجاد شود .
دهی است از دهستان نسر بالارخ بخش کدکن شهرستان تربت حیدریه .

ویکی واژه

ملامت و دردسری که به علت عدم دسترسی فرد معتاد به مواد مخدر بوجود می‌آید.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تماس فال تماس فال درخت فال درخت فال انبیا فال انبیا فال احساس فال احساس