خامکار. ( ص مرکب )آنکه بی تجربه و بی وقوف است. چون : ای خامکار نابخردی تا چند؟ || آنکه کارش ساخته نشود و ناتمام بماند. ( آنندراج ). بی هنر. ناتجربه کار. ( آنندراج ). کارناآزموده. بی وقوف. بی تجربه. ( ناظم الاطباء ). نعت است مر کسی را که بی وقوف و بی تجربه باشد : ز جوشیدن زنگی خامکار بجوشید خون در دل شهریار.نظامی ( از آنندراج ).نه چون من خامکاری که مستی کند بخامه زدن خام دستی کند.نظامی.
فرهنگ عمید
بی تجربه، کارناآزموده.
فرهنگ فارسی
بی تجربه، کارنا آموزده، کسی که درکارش ماهرنباشد آنکه بی تجربه و بی وفوف است .