آکنده گوش
( آکنده گوش ) آکنده گوش. [ ک َ دَ / دِ ] ( ص مرکب ) اصم . کر. مجازاً، اندرزناپذیر. که پند ننیوشد :
فراوان سخن باشد آکنده گوش
نصیحت نگیرد مگر در خموش.سعدی.پریشیده عقل و پراکنده هوش
ز قول نصیحتگر آکنده گوش.سعدی.بفریادتا برنداری خروش
سخن نشنود مرد آکنده گوش.؟
( آکنده گوش ) ( ~. ) (ص مر. ) اندرزناپذیر.
( آکنده گوش ) ( صفت ) ۱ - کر اصم . ۲ - اندرز ناپذیر آنکه بپند گوش ندهد .
کر اندرز ناپذیر
آکندهگوش
(قدیم): بیاعتنا به سخنان و اندرزهای دیگران. اندرز ناپذیر.