ثخین

لغت نامه دهخدا

ثخین. [ ث َ ] ( ع ص ) سطبر و سخت. || محکم. || غلیظ. || حلیم. بارزانت. رزین. || مردی ثخین السلاح ؛ مردی باسلاح و بعضی گفته اند یقال للاعزل الذی لاسلاح معه ، اعزل ثخین ، مرد بی سلاح. || ثوب ثخین النسج ؛ جامه سطبرباف. ج ، ثخن.

فرهنگ معین

(ثَ ) [ ع . ] (ص . ) ۱ - ستبر، سخت . ۲ - محکم ، استوار. ۳ - غلیظ . ۴ - حلیم ، بردبار.

فرهنگ فارسی

سخت و ستبر، غلیظ و سنگین، ثخنائ جمع
( صفت ) ۱- ستبر و سخت. ۲- محکم استوار. ۳- غلیظ . ۴- حلیم بردبار بارزانت رزین .
سطبر و سخت محکم غلیظ حلیم

ویکی واژه

ستبر، سخت.
محکم، استوار.
غلیظ.
حلیم، بردبار.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال راز فال راز فال اعداد فال اعداد فال چوب فال چوب فال مکعب فال مکعب