التماس کردن

لغت نامه دهخدا

التماس کردن.[ اِ ت ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) خواهش کردن. درخواستن : آن موی وی التماس کرد بدان سبب موی وی برید. ( قصص الانبیاء ص 139 ). رقعه بمن نوشت و التماس کرد تاآن ملطفات را بحضرت فرستم. ( ترجمه تاریخ یمینی ).
شاید که التماس کند خلعت خرید
سعدی که شکر نعمت پروردگار کرد.سعدی.و رجوع به التماس شود. || خواستن چیزی با تضرع و زاری.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) . ۱ - در خواستن خواهش کردن. ۲ - لابد کردن تضرع کردن .

ویکی واژه

scongiurare
supplicare
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم