( آبخوره ) آبخوره. [ خوَ / خ ُ رَ / رِ ] ( اِ مرکب ) آبگیر. جوی : آب چون برد سوی آبخوره چون گسست آب بر بماندخره.ابوالعباس.
فرهنگ معین
( آب خوره ) (رِ ) (اِمر. ) ۱ - آبخوری . ۲ - آبگیر. ۳ - چشمه ، جویبار.
فرهنگ فارسی
( آبخوره ) ( اسم ) ۱ - آبخوری نصفی . ۲ - آبگیر. ۳ - جوی جویبار. آبگیر
ویکی واژه
آب خوره (ساختمان): حوضچههای که در وسط توده خاکی یا سیمان ایجاد میکنند و برای تهیه ملاط، در آن آی میریزند. (قدیم): از ریشه آبخو. آبگیر آبشخور. چشمه، جویبار.