تعانق

لغت نامه دهخدا

تعانق. [ ت َ ن ُ ] ( ع مص ) دست در گردن یکدیگر افکندن در محبت. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). بغلگیر شدن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ): تعانقوا عند الوداع. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ معین

(تَ نُ ) [ ع . ] (مص ل . ) دست در گردن هم انداختن .

فرهنگ عمید

دست در گردن هم انداختن، یکدیگر را در آغوش گرفتن.

فرهنگ فارسی

دست درگردن هم اندا تن، در آغوش گرفتن
( مصدر ) دست در گردن هم انداختنیکدیگر را در آغوش کشیدن .

ویکی واژه

دست در گردن هم انداختن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال جذب فال جذب فال شمع فال شمع فال اوراکل فال اوراکل فال عشقی فال عشقی