اعتبار کردن

لغت نامه دهخدا

اعتبار کردن. [ اِ ت ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) اعتماد و اطمینان کردن. چیزی را تکیه گاه ساختن :
به یک دل بوده محتاج آن خم زلف از پریشانی
من از اول به این طرار کردم اعتبار دل.اثر شیرازی ( از ارمغان آصفی ).

فرهنگ معین

( ~. کَ دَ ) [ ع - فا. ] (مص ل . ) ۱ - اعتماد کردن . ۲ - عبرت گرفتن .

فرهنگ فارسی

اعتماد و اطیمنان کردن چیزیرا تکیه گاه ساختن .

ویکی واژه

اعتماد کردن.
عبرت گرفتن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم