تصفیق. [ ت َ ] ( ع مص )پر گردانیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || آمیختن شراب با آب. ( تاج المصادر بیهقی ) ( از زوزنی ). || شراب از انایی به انایی بردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( از غیاث اللغات ) ( از آنندراج ). شراب را یا شراب ممزوج را از خنوری به خنور دیگر کردن تا صاف گردد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( ازاقرب الموارد ). || دست بر هم زدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( آنندراج ). دست بر دست زدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). زدن دو دست بر یکدیگر چنانکه آواز برآید. ( از اقرب الموارد ). || به کف دست بر دست دیگر زدن. ( از اقرب الموارد ). || اشتر از چراگاهی به چراگاهی بردن. ( تاج المصادر بیهقی ). ستور را از چراگاه به چراگاه دیگر گردانیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). اشتر را از جای چریده به جای ناچریده بردن. ( از اقرب الموارد ). رفتن. || گرد چیزی گردیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || جنبانیدن باد درخت را. ( آنندراج ). || بهم زدن مرغ بالهای خود را چنانکه صدا دهد. ( از اقرب الموارد ).
فرهنگ معین
(تَ ) [ ع . ] (مص ل . ) دست زدن .
فرهنگ عمید
۱. بال بر هم زدن پرنده. ۲. دو کف دست را بر هم زدن، دست زدن. ۳. شراب را برای صاف شدن از ظرفی به ظرف دیگر ریختن.