اتکال

لغت نامه دهخدا

اتکال. [ اِت ْ ت ِ ] ( ع مص ) کار به کسی گذاشتن. واگذاشتن. || اعتماد کردن بر کسی. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). تعویل. || تسلیم شدن.
- اتکال بخدا ؛ توکل کردن به او تعالی.

فرهنگ معین

(اِ تِّ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - توکل کردن . ۲ - کار خود را به دیگری واگذاشتن و به او اعتماد کردن . ۳ - تسلیم شدن . ، ~ به خدا توکل کردن به خدا.

فرهنگ عمید

کار خود را به کسی واگذاشتن و به او اعتماد کردن، توکل کردن.

فرهنگ فارسی

توکل کردن، اعتمادکردن، کارخودرابکسی واگذاشتن وباواعتمادکردن
( مصدر ) ۱ - کار به کسی گذاشتن وا گذاشتن . ۲ - اعتماد کردن بر کسی تعویل . ۳ - تسلیم شدن . یا اتکال بخدا . توکل کردن بخدا .

ویکی واژه

توکل کردن.
کار خود را به دیگری واگذاشتن و به او اعتماد کردن.
تسلیم شدن. ؛ ~ به خدا توکل کردن به خدا.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم