( آزاری ) آزاری. ( ص نسبی ) آزارنده. زننده : سخن در نامه آزاری چنان بود که خون از حرفهای او چکان بود.( ویس و رامین ). آزاری. ( حامص ) تألم. تأثر. توجع. رنج. الم : ابی آنکه بد هیچ بیماریی نه از دردها هیچ آزاریی.فردوسی.
فرهنگ فارسی
( آزاری ) زننده آزارنده تالم
ویکی واژه
منسوب به آزار؛ آذاری. ابر آزاری چمنها را پُر از احورا کند/ ... «منوچهری»