التقام

لغت نامه دهخدا

التقام. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) فروخوردن لقمه را. ( منتهی الارب ). بگلو فروبردن. ( ترجمان عادل بن علی ). اوباریدن : گفت آن مروارید را التقام کرده ام شکم او بشکافتند و حبوب مروارید از آنجا برداشتند. ( جهانگشای جوینی ). و جمله نهمت خویش به التقام اغذیه نظیف مقصور گردانیده. ( سندبادنامه ص 206 ).

فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع . ] (مص م . ) فرو بردن ، اوباردن ، به دم در کشیدن .

فرهنگ عمید

۱. فروبردن لقمه.
۲. باسرعت لقمه در دهان نهادن و فروبردن.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) فرو بردن اوباردن بدم درکشیدن.

ویکی واژه

فرو بردن، اوباردن، به دم در کشیدن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال فرشتگان فال فرشتگان فال کارت فال کارت فال جذب فال جذب