( آنین ) آنین. ( اِ ) اَنین. نیم خم سفالین و کوچک که دوغ در آن کرده و جنبانند یعنی زنند تا کره آن جدا شود. تغار. تغارچه. نهره ( بزبان آذری ). شیرزنه ، و آن خنوری بود که ماست در وی کنند و می جنبانند تا روغن آن گیرند. ( از فرهنگ اسدی ، خطی ) : سبو و ساغر و آنین وغولین حصیر و جای روب و خیم و پالان.طیّان.بخرم آخر آنین ترا جان پدر پس در او ریزم جغرات و همی جنبانم.طیّان.دوغم ای دوست در آنین تو میخواهم ریخت تا کشم روغن از آن دوغ همی جنبانم.طیّان.دوغم اکنون که در آنین تو شد بزنم تا بکشم روغن از او.طیّان.|| چوبی که ماست را بدان برهم زنند تا مسکه از دوغ جدا شود. ( برهان ). و ظاهراً این معنی دوم مجعول باشد و از بعض امثله فوق باشتباه افتاده اند. انین. [ اَ ] ( اِ ) ظرفی سفالی مانند سبو و خمچه بزرگ که دوغ در آن کنند و بجنبانند تا مسکه ( روغن و کره ) جدا گردد. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). انین. [ اَ ] ( ع مص ) ناله کردن. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). نالیدن. ( از اقرب الموارد ). نالیدن بیمار. ( از المصادر زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ). || ( اِ ) ناله. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( نصاب ).بانگ دردمند بخاطر درد. ( از تعریفات سید جرجانی ): ماه نو منکسف در گلوی فاخته است طوطیگان باحدیث قمریکان باانین.منوچهری.ز دوستان تو آواز رود و بانگ سرود بر آسمان شده وز دشمنان نفیر انین.سعدی.گفت ای دانای سر و رب دین کرد خاک لابه گر نوحه و انین.مولوی.
فرهنگ معین
( آنین ) ( اِ. ) خُم کوچک سفالین که دوغ را در آن می ریختند و آرام آرام تکان می دادند تا کره از آن جدا شود. (اَ نِ ) [ ع . ] (اِ. ) ناله ، آواز سوزناک ، آنین هم گویند.
فرهنگ عمید
( آنین ) خم کوچک سفالی که دوغ در آن بریزند و بزنند تا کرۀ آن گرفته شود، خمچه. خم کوچک سفالی که دوغ در آن بریزند و بزنند تا کرۀ آن گرفته شود، خمچه. آه وناله، آه سوزناک.
فرهنگ فارسی
( آنین ) ( اسم ) خم کوچک سفالین که دوغ در آن ریزند و جنبانند تا کر. آن جدا شود انین . انین: خمچه، خم کوچک سفالی که دوغ در آن بریزندوبزنندتاکره شود، آه و ناله، آه سوزناک ( اسم ) ناله آواز سوزناک . ناله کردن . نالیدن نالیدن بیمار . یا ناله .
دانشنامه عمومی
انین ( انگلیسی: Ennin؛ 793 or 794 CE – ۲۴ فوریهٔ ۸۶۴ ) بهکشو، و نویسنده تندای اهل ژاپن بود.
ویکی واژه
(قدیم): ظرف سفالی که در آن دوغ میریختند و حرکت میدادند یا میزدند تا کَره آن جدا شود. خُم کوچک سفالین که دوغ را در آن میریختند و آرام آرام تکان میدادند تا کره از آن جدا شود. آنین ممکن است در زبان معیار باستان به دو کلمه آن - نین قابل تجزیه است؛ که نین با تمدن نینوا و آنوبانینی مرتبط است. نام ایزد یا ملکهای بوده است.