اثقال

لغت نامه دهخدا

اثقال. [ اِ ] ( ع مص ) گران کردن. ( تاج المصادر ). گران کردن بوزن. گرانبار کردن. ( منتهی الارب ). || گران شدن. ( تاج المصادر ). || گرانبار شدن. || بار دادن بر کسی. ( منتهی الارب ). || گران شدن آبستن. ( زوزنی ): اثقلت المراءة؛ گران و ظاهر شد آبستنی او. ( منتهی الارب ). سنگین شدن زن آبستن. || اثقال مرض کسی را؛ سست و گران ساختن بیماری او را. سنگین شدن مرض او. وهمچنین است اثقال نوم و لوم کسی را. ( منتهی الارب ).
اثقال. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ ثَقَل و ثِقل. بارهای گران. ( منتهی الارب ). گرانیها. بارها. اسباب. امتعه. || اشیاء نفیسه : ثقل آن احمال و حمل آن اثقال از پشت بینداخت. ( ترجمه تاریخ یمینی ). از رحال و اثقال او مبلغی تلف شد. ( ترجمه تاریخ یمینی ). رجّاله طوس را بر ایشان آغالیم تا شبها بر حواشی لشکر شبیخون می برند و مواشی و اسباب ایشان می ربایند و رحال و اثقال ایشان غارت میکنند. ( ترجمه تاریخ یمینی ). او را بشکست و اموال و رحال و اثقال او برگرفت. ( ترجمه تاریخ یمینی ). امیر ناصرالدین در تحمل تکالیف آن اثقال و مقاسات شداید آن اشغال بوجهی مصابرت و مثابرت نمود که قوت بشریت از آن قاصر باشد. ( ترجمه تاریخ یمینی ).
- اثقال الارض ؛ گنج های زمین و جسد مردمان. قوله تعالی : و اخرجت الارض اثقالها. ( قرآن 2/99 ).
- احمال و اثقال ؛ از اتباع است.
|| رختهای مسافر. حشم مسافر.

فرهنگ معین

( اَ ) [ ع . ] ( اِ. ) جِ ثَقَل ، ثِقل . ۱ - بارهای گران ، گران بها، اسباب . ۲ - اشیاء نفیس ، چیزهای گرانبها. ۳ - رخت های مسافر.
( اِ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . )گرانبار کردن . ۲ - (مص ل . ) گرانبار شدن .

فرهنگ عمید

۱. [جمعِ ثِقْل] = ثِقْل
۲. [جمعِ ثَقَل] = ثَقَل

فرهنگ فارسی

گرانبارکردن، سنگین کردن، بارها، بارهای گران، چیزهای گران وزن یاگران قیمت
۱- ( مصدر ) گران کردن گران کردن بوزن گرانبار کردن . ۲ - ( مصدر ) گران شدن گرانبار شدن گران شدن آبستن

ویکی واژه

گرانبار کردن.
گرانبار شدن.
جِ ثَقَل، ثِقل.
بارهای گران، گران بها، اسباب.
اشیاء نفیس، چیزهای گرانبها.
رخت‌های مسا
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم