برجستگی

لغت نامه دهخدا

برجستگی. [ ب َ ج َ ت َ / ت ِ ] ( حامص مرکب ). برجسته بودن. ( فرهنگ فارسی معین ). || جهندگی. ( ناظم الاطباء ). || ( اِ ) بلندی. ( فرهنگ فارسی معین ).
- برجستگی های بدن ؛ نقاطی از بدن که برجسته نماید مانند پستان. ( فرهنگ فارسی معین ).
|| طاول و بثره و جوشش. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

برآمدگی، بالاآمدگی، بلندی.

فرهنگ فارسی

۱- برجسته بودن بر آمدگیبالا آمدگی . ۲- ( اسم ) بلندی . یا برجستگی های بدن . نقاطی از بدن که برجسته نماید مانند پستان زن .

ویکی واژه

rilievo
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم