ارتکاب. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) کردن ( گناه ، معصیت ). ورزیدن گناه و آنچه بدان ماند. گناه و آنچ بدان ماند کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). گناه و آنچه بدان ماند بکردن. ( زوزنی ): ارتکاب ذنوب ؛ اتیان ذنوب. دستگیری حین ارتکاب . || پیوسته بودن در گناه و غیره. || شروع بکاری کردن. ( وطواط ): و هرکه علم بداند و بدان کار نکند بمنزلت کسی باشد که مخافت راهی را می شناسد اما ارتکاب کند. ( کلیله و دمنه ). و خری بزرگ که بفرمان ماارتکاب کرد شناخته. ( کلیله و دمنه ). || شروع بکار نامشروع کردن. ( غیاث اللغات ). || سوار شدن بر چیزی. ( غیاث ). برنشستن. ( منتهی الارب ).
فرهنگ معین
( اِ تِ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - انجام دادن . ۲ - اقدام به کاری نامشروع کردن . ۳ - کاری برخلاف قانون انجام دادن .
فرهنگ عمید
انجام دادن کاری ، به ویژه کاری نامشروع، سر زدن گناه از کسی، گناه کردن.
فرهنگ فارسی
شروع بکاری کردن، کاری انجام دادن، اقدام به کاری نامشروع کردن، گناه کردن، سرزدن گناه ازکسی ( مصدر ) ۱ - کردن (گناه معصیت ) ورزیدن ( گناه و آنچه بدان ماند ) . ۲ - شروع به کاری کردن . ۳ - شروع به کاری نامشروع کردن . ۴ - سوار شدن بر چیزی بر نشستن . یاارتکاب جرم . کاری بر خف قانون انجام دادن .
ویکی واژه
انجام دادن. اقدام به کاری نامشروع کردن. کاری برخلاف قانون انجام دادن.