اباض. [ اِ ] ( ع اِ ) رسنی که بدان خرده دست شتر بر عضد بندند تا دست از زمین برداشته دارد. بند. || نام رگی در پای. اباض. [ اُ ] ( اِخ ) نام قریه ای بعرض یمامه و خرمابنان ِ آنجا بلندتر از آن دیگر جایها است و جنگ خالدبن ولید با مسیلمه بدانجای بود. اباض. [ اُ ] ( ع اِ ) بیخ انگدان. بیخ انجدان. اباض. [ اِ ] ( اِخ ) نام پدر عبداﷲ تمیمی که خوارج اباضیه بدو منسوبند.
فرهنگ معین
(اِ. ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - ریسمانی که به وسیلة آن خردة دست شتر بربندند تا دست از زمین برداشته دارد، بند. ۳ - نام رگی است در پای .
فرهنگ فارسی
ریسمانی که با آن ساق دست شترراببازویش می بندند ( اسم ) بیخ انگدان بیخ انجدان.